۱۱۱ نفر از حجاج به دلیل وخامت شرایط جسمی‌ به کشور بازگشتند مقطع کاردانی رشته «فوریت‌های پزشکی» حذف خواهد شد ارتباط گردشگری ایران با مالزی افزایش می‌یابد هشداری برای زمین؛ ۲۳ درصد از مساحت زمین دیگر قابل بهره برداری نیست دستگیری عامل قتل پاکبان مشهدی + عکس خمیردندان‌های غیرمجاز از سوی وزارت بهداشت معرفی شدند (۱۴ تیر ۱۴۰۳) دستگیری سارقان سفری در مشهد نیمی از فوتی‌ها در تصادفات مشهد، عابران پیاده هستند واریز ۳ میلیون تومان به حساب بازنشستگان | متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان به چه معناست؟ (۱۴ تیر ۱۴۰۳) کشف انبار داروهای غیرمجاز توسط پلیس مشهد پشه آئدس به رنگ و بوی تایر بسیار علاقه‌مند است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان‌رضوی (پنجشنبه، ۱۴ تیر ١۴٠٣) | تداوم وزش باد در استان سالاد سزار ۱۰۰ ساله شد | همه چیز در مورد یک سالاد پرطرفدار اهدای اعضای کودک مرگ مغزی در مشهد نجات‌بخش زندگی سه بیمار نیازمند‌به‌عضو شد (۱۴ تیر ۱۴۰۳) گردشگری ایران از دریچه سیاستگذاری دولت چهاردهم؛ باید و نبایدها انفجار شدید در کارخانه تولید جنگ‌افزار آمریکا + فیلم معلمان مدارس غیردولتی تحت پوشش بیمه تکمیلی درمان قرار می‌گیرند مقدمه و بستر توانمندسازی کودکان کار باید فراهم شود | آمار و ارقام دقیقی از کودکان کار در ایران نداریم افزایش نسبی دما طی امروز و فردا در بیشتر نقاط کشور (۱۴ تیر ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

آخرین اخبار چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری

مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٧)

  • کد خبر: ۶۱۷۸۵
  • ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۷
مسافر سنت در هزاره سوم | روزنوشت‌های شهری (٧٧)
حجت الاسلام محمدرضا زائری - پژوهشگر دینی
شنبه- رخت آویز تاشو را در گوشه هال باز کرده ام و دارم رخت‌ها را از ماشین لباس شویی درمی آورم که ببرم پهن کنم. صدای دختر کوچکم که از کنجکاوی به سراغ رخت آویز رفته است، بلند می‌شود که «آی دون نو». بدون آنکه نگاه کنم سری تکان می‌دهم و می‌گویم آفرین، آفرین. دوباره می‌گوید «آی دون نو». همان طور که دارم لباس‌ها را درمی آورم، می‌گویم خانم بیا ببین دخترم چقدر خوب انگلیسی حرف می‌زند و بعد جوابش را می‌دهم که می‌تو، آی دونت ناو تو! دفعه سوم دخترک با صدای بلندتر و لحنی که شبیه ناله است می‌گوید آی دون نو! وقتی با سبد رخت‌ها بالای سرش می‌رسم، می‌بینم انگشتش لای میله رخت آویز گیر کرده و داشته می‌گفته است «انگشتم»، نه آی دونت ناو!

یکشنبه- برای سفری یک روزه سوار هواپیما شده ام؛ صندلی‌ها کیپ درکیپ، اشغال است. مسافران با صدای بلند حرف می‌زنند و بی محابا سرفه می‌کنند. هیچ خبری از مراقبت‌های کرونا نیست جز اینکه وقت ورود ماسک می‌دهند و پذیرایی را حذف کرده اند!

دوشنبه- با مادرم تلفنی صحبت می‌کنم، بابت یکی از نوشته‌های اینستاگرام تذکر می‌دهد. خیلی ناراحت است از چیز‌هایی که می‌نویسم. نمی‌دانم چه باید کرد. بی گمان، در این دوراهی جلب رضایت مادر و همسر و ایجاد امنیت روانی خانواده ترجیح دارد!

سه شنبه- همان موقع که همسرم دخترک را به من سپرده است گوشی تلفن همراهم زنگ می‌خورد. شماره دوستی ارجمند را می‌بینم و ناچار جواب می‌دهم. با اینکه می‌داند این ساعت شب وقت خانواده و استراحت است، اصرار دارد درباره موضوعی کاری حرف بزند. هنوز ابتدای صحبت است که دخترم با شدت می‌خورد به دیوار و از گریه غش می‌کند. نمی‌فهمم گوشی تلفن را چگونه رها می‌کنم و به سوی دخترک خیز برمی دارم. چند دقیقه بعد که دخترک قدری آرام شده است، پیامک عذرخواهی آن دوست را می‌بینم.

چهارشنبه- یک تاکسی اینترنتی را به مقصدی دور سوار شده ام و راننده با دیدن عبا و عمامه من سر حرف هایش باز می‌شود و درددل می‌کند. به صراحت می‌گوید که نماز نمی‌خواند و به هیچ چیز اعتقاد ندارد. به زمین و زمان فحش می‌دهد و بعد از کلی شکایت و ایراد و انتقاد، وقتی به مقصد نزدیک می‌شویم، می‌گوید، ولی این وسط فقط از رهبر خوشم می‌آید و گاهی در تلویزیون صحبت هایش را گوش می‌کنم.‌
نمی‌دانم چرا دوستش دارم!

پنجشنبه- در میوه فروشی خانمی که پشت سرم ایستاده و منتظر نوبت پرداخت است، می‌گوید ببخشید فضولی نباشه، کاهویی که برداشته اید لکه دار و تلخ است!
از اینکه باعث نجاتم از سرزنش اهل خانه شده است، تشکر می‌کنم و می‌گویم خانم! من اگر کاهوی سالم و گندیده را تشخیص می‌دادم که حال وروزم این نبود!
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
نظرسنجی
در دور دوم، شما به کدام نامزد انتخابات ریاست جمهوری رای می دهید؟
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->